حاله من دست خودم نیست

تورو از خاطرم برده تب تلخ فراموشی  


دارم خو می کنم با این فراموشی و خاموشی 


چرا چشم دلم کوره عصای رفتنم سسته 


کدوم موج پریشونی تو رو از ذهن من شسته
 

خدایا فاصله ات تا من خودت گفتی که کوتاهه
 

از اینجا که من ایستادم چه قد تا آسمون راهه 

 

به تاریکی گرفتارم شبم گم کرده مهتابُ 


بگیر از چشمای کورم عذاب کهنه ی خوابُ
 

چرا گریه ام نمی گیره مگه قلب من از سنگه
 

خدایا من کجا میرم کجای جاده دلتنگه 


میخام عاشق بشم اما تب دنیا نمی زاره 


سر راه بهشت من درخت سیب می کاره 

من از تکرار بیزارم از این لبخند پژمرده 


از این احساس یاسی که تو رو از خاطرم برده
 

جوانی هم با ما جوانی کرد

 

 با سلام  

 امیدوارم طاعات و عبادات شما  مورد قبول حق تعالی قرار گرفته باشه و شهادت امیر المومنین علی(ع) رو به همتون تسلیت میگم


 

 این هم از آپ این سری. امیدوارم که لذت ببرید. من که خیلی برام لذت بخش بود 

جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد

وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد

 

بهار زندگانی طی شد و کرد آفت ایام

به من کاری که با سرو و سمن باد خزانی کرد

 

قضای آسمانی بود مشتاقی و مهجوری

چه تدبیری توانم با قضای آسمانی کرد

 

شراب ارغوانی چاره رخسار زردم نیست

بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد

 

هنوز از آبشار دیده دامان رشک دریا بود

که ما را سینه آتشفشان آتشفشانی کرد

 

چه بود ار باز می گشتی به روز من توانائی

 که خود دیدی چها با روزگارم ناتوانی کرد

 

جوانی کردن ای دل شیوه جانانه بود اما

 جوانی هم پی جانان شد و با ما جوانی کرد

 

جوانی خود مرا تنها امید زندگانی بود

دگر من با چه امیدی توانم زندگانی کرد

 

جوانان در بهار عمر یاد از شهریار آرید

که عمری در گلستان جوانی نغمه خوانی کرد

 

آشناترین غریبه

آ ـ ن شهدا

سلام به تمام دوستان عزیزان 

آموزشی هم با تمام مشکلات و سختیها و خوشی ها تمام شد و خاطراتش باقی مونده  

روزهایی که همین الان که تنها یه روز از پایانش گذشته من رو به حسرت وا میداره و به  

 اندیشه فرو میبره . دوستان نازنینی که دو ماه رو با هم زندگی کردیم . با هم توی یه اردوگاه  

 بودیم .  با  هم  خندیدم  و با  هم  بشین  پاشو  میرفتیم .  یادش بخیر ازجلو نظام های رنجبر 

 (امپراتور پادگان)  .  خمپاره  خیزهای  جعفری (جومونگ پادگان) . تونل وحشت جلیلیان 

 (پدر سالار) . عقب گرد عبدی . از جلو نظام های پرنو (گلادیتور) و . . . 

 

خداحافظ دوره ۱۶۸            خداحافظ دوره ۱۶۸  

بدی دیدی خوبی دیدی        ما رو حلال کنی  

 

بدی دیدی خوبی دیدی       ما رو حلال کنی   

 

بچه های گروهان شهید      کاوه ما رو دعا کن 

 

بچه های گروهان شهید      کاوه ما رو دعا کن  

۱۶۸-۳-۲-۵۰ 

آشناترین غریبه

سلامی برای خداحافظی

سلام و هزاران درود بر شما عزیزان و یاران آریایی 

 

خوب نوبتی هم باشه نوبت نمیدونم واقعا مقدس سربازی رسیده . . .  

به خاطر همین  فکر کنم مدتی نتونم به اینجا بیام و با شما ها درد و دل کنم چه روزهای خوب و بدی رو این وب به خودش دیده چه لینک هایی که به لینکها اضافه شدند چه تعبیرهایی که از من و این وب شد و چه مطالبی که به نوشته شد. 

 

خوب چه کار میشه کرد رسم زمونه اینه دیگه  ولی جا داره که از بعضی افراد یاد بشه ، افرادی که به اینجا سر میزدند و سر میزنند , نظر میذارند (البته بعضی ها هم نمیذارند)  

حاج چنگیز عزیز که نظرهاش و ایده هاش برام خیلی مهمه ,  

 

حامد با وب دل تنهایی که با هم دورانی داشتیم  

یاسر با وب ققنوس  

داداش مجتبی عزیز  با هم زبونش  

آقا رحیم و آسمانش (که امیدوارم آسمونش همیشه آبی باشه) 

 

و البته چند نفر دیگه که حتما باید اسمشون  ذکر بشه  

از جمله آبجی سینا گل که فکر کنم داداشش رو از یاد برده (قدیما یادم میاد که میگفت داداش تو ما رو از یاد میبری ، حالا میبینم که خودش ما رو از یاد برده) 

 

عمه خانم که کلا با ما کنتاکت کرده البته بی تردید مقصر خود من هستم و اونجور که باید منظورم رو میرسوندم ، نتونستم برسونم و حرفام بد تعویل شد،  به هر حال. . . 

 

بچه های کلاس محبوبی و خود آقای محبوبی که در حق من لطف زیادی داشتند 

 

 و هزاران گل عزیز که متاسفانه حضور ذهن ندارم  

------------------------------------------------------------------- 

تولدم مبارک 

 

به دلیل اینکه احتمالا نیستم ، پنجمین تولد آشناترین غریبه رو باید پنج روز زودتر بگیریم  

 

حدود همین روزها بود ...  

هوا گرم و دل پر داغ دیده و اینترنت و  زیر زمین طاها  و  غم  و دلگیری و  تولدی ،  

 تولد آشناترین غریبه،  

آشنایی که در خلوت چشمانت غریب است   

اولین جمله ای در آن نگاشته شد  و دل خسته  کمی مرحم دید ، بعد اون دیگه شروع شد ، سال اول تو سیستم بلاگفا نوشته شد  و از سالهای بعد اینجا ، و الان چهار سال که دارم اینجا مینویسم .  

 اولین پستم رو خوب یادمه ، باغبون خسته ، بد جور دلم شکسته بود  

  

 ------------------------------------------------------------------- 

باغبون خسته سکوت کرد ........دیگه نمی خواد باغبون باشه می خواد مسافرسرزمین

       تنهایی باشه ..... یاد گل  

   اما تو ذهنش بود ... گلی که با وجود تمام مهربونیاش ، زیباییهاش اما خارهایی

    داشت که گهگاه دست       

                                                                      

باغبون رو زخمی می کرد و بی خبر بود که دل باغبون رو خون می کنه ... گلی که

 بعد از فرو کردن هر خاری        

                                                              

به دست باغبون عذر می خواست و باغبونم هر بار می پذیرفت ...... بار آخرم باغبون 

 پذیرفت و سکوت    کرد ....... اما نفهمید چی شد که گل بازعصبانی شد ..... و 

 

 باغبون خاموش شد  

و حالا می خواد که بره 

------------------------------------------------------------------- 

و حالا هم فصل رفتن شده ، اما یه نصیحت کوچولو  از یه برادر کوچیکتر  

 

 مثل سنگ سخت باشید : سنگ اگر بشکنه ٬ اگر خورد بشه ؛ باز هم  سنگِ 

 

قربان همه شما  

آشناترین غریبه

دل طوفانی

 

 

به امیدی که ساحل داره این دریا  

 
به امیدی که آروم میشه تا فردا  
به امیدی که این دریا فقط شاه ماهی داره 
  
به عشقی که نمیبینی شباشو بی ستاره 
 
 
آشناترین غریبه

اندکی . . .

اندکی شبیه دریا شده ام
همین دریایی که در حوض خانه ی همسایه است
دهانم طعم آبی گرفته
پاهایم جلبک بسته
و در دلم هزار ماهی بی نام و نشان آشیانه کرده
باز هم نیستی
غروب چهارشنبه
و کسی ناشناس واژه های علاقه را سر می برد
و کنج آواز مردگان می اندازد
نمی دانم
شاید آخر دنیاست
که عقربه ها به بن بست رسیده اند
کاش بیایی
سر بر شانه ات بگذارم
و عریان ترین حرف هایم را
شبیه هق هق پرنده های پر شکسته
یادت بیاورم
هیچ لازم نیست دلهره ی آیینه
از روییدن باد را به رخم بکشی
من آن قدر طعم گس آیینه را چشیده ام
که محرم ترین آشنای باران شده ام
آه ، عزیزم ، رایحه ات پیچیده
بگو کجای سه شنبه ای
هنوز اما خیلی صبورم
که می نشینم و از ته آیینه برایت انار می چینم
تا کی بگویم برگرد
و تو بادبادکی را که ته دریا به جلبک ها گیر کرده
بهانه بیاوری برای نیامدنت
اصلا بگذار طعم خاکستری شب را بچشم
بگذار آن قدر شبیه دریا شوم
که تو دیگر به چشم نیایی
بگذار بمیرم ...

سال نو

با سلام و هزاران درود به شما و همه دوستان عزیز و معذرت خواهی بزرگ از همتون به خاطر فاصله زیاد بین آپ ها  

 

معذرت   

 

امیدورام عید با بوسه هایش  

بهار با گلهایش 

و سال نو با امید هایش بر شما عزیزان آریایی فرخنده باشه   

 

اما خبر خوشی که حتما تا حالا شنیدید این که  . . . 

 

پارلمان کشور کانادا اول بهار رو رسما  نوروز  معرفی کرده  

 

این خبر برای من یک عیدی بزرگ بود چون این یعنی ۲۵۰۰ سال تمدن ما به اونها شناخته شده  و از تمامی عزیزانی که باعث تحقق این  دستاورد بودند خیلی تشکر میکنم 

 

آشناتنرین غریبه 

شعرهایی که بزرگها می خونند

اتل متل جدایی

عروسکم کجایی؟

گاوحسن پریشون

یه دل داره پر خونه

عشقم که رفت هندوستون

خونم  شد قبرستون

یه عشق دیگه بردار

یه دنیا غصه بردار

اسمشو بذار بچگی

تا آخر زندگی

هاچین و واچین

تموم شد

عمر منم حروم شد

آشناترین غریبه

بوی آشنایی

 

سلام  و درود به همه دوستان

می خواستم آپ رو با یکی از آخرین  شعرهای خودم انجام بدم ولی گفتم یه مقدار درد و دل کنم

آخه قبل از این که اینجا بیام یه سر به وب دوستان زدم ، خیلی ها هنوز فعال هستن ، بعضی ها هم ازدواج کردن و سر گرم خانواده خودشون شدن ، بعضی ها رفتن سربازی ، بعضی های دیگه  هم   مهندس شدن  و  وب نویسی بهشون حال نمیده  به هر حال  چرخ فلک داره میگذره

چه دورانی بود. . .

اون موقع ها آپ ترین وب بودم و به همه خورده می گرفتم که چرا دیر به دیر آپ می کنند

توی بیشتر وب های دوستان لینک ، نظر یا حداقل  یه نشونه ی کوچکی از من بود

طراحی وب چند تا از بچه ها با من بود و لینک من هم بود ، اغلب توی سیستم

بلاگ اسکای جزو  وبهای  آپ بودم ، حتی توی وبلاگ مدیران هم عکسم بود . راستی

 یادش بخیر رفته بودیم نمایشگاه الکامپ و با مدیران بلاگ اسکای  دیدار داشتیم . . .

حالا چی...... ؟

وبم هم مثل خودم گوشه نشین شده . . .

خوب چیکار میشه کرد

امروز   ترا  دسترس   فردا   نیست               و اندیشه ات بجز سودا نیست

ضایع مکن این دم  ار دلت شیدا نیست           کاین باقی عمر را بها پیدا نیست

کار روزگاره دیگه ، البته  لطف دوستان همیشه با من بوده و میان این جا نظر میدن  ، خیلی ها هم چون مطلب جدید نیست نظر نمیدن . . .

الان که به خاطر شرایطی کاری نمی تونم تند تند بیام ولی قول میدم  که بیشتر بیام  ، البته نه مثل قدیم 

به هر حال  از همتون ممنونم . . .

آشناترین غریبه

خداوندا

 

خداوندا 

 

توفیق سرمایه ام دادی  

   توفیق کسبم بده  

  

با سلام و هزاران درود بر تمام دوستان  و عزیزان و همراهان  اگه یه مقدار دیر  اومدم ببخشید ولی باز اومدم 

خبر جدید اینه که من و  تنهای تنها (حاج چنگیز)   یه گیم نت کوچولو و نقلی زدیم و خیلی خوشحال میشیم که یه سر بهمون بزنید 

به زودی عکس هم خواهیم داشت . 

فعلا. . .  

علی علی ... 

آشناترین غریبه