خشکیده و زردم چه غم انگیز چو پاییز
گلدشت وجودم شده گلریز چو پاییز
در قحطی احساس دریغا که مرا نیست
هم ناله بجز مرغ شب اویز چو پاییز
گلزار دلم بی نفس مهر تو خالی است
از نغمه ء پر شور و دل انگیز چو پاییز
دردی که مرا ریخته در خویش صد افسوس
در چشم کسان هست چه ناچیز چو پاییز
من مانده ام و غربت و یک داغ جگر سوز
با یک دل تنها و خزان خیز چو پاییز
سلام
اگه هنوز عاشقانه ها و غزل رو به خاطر دارین دوباره به روز شده
دوست داشتین سر بزنین
بله، حتما در اولین فرصت خدمت میرسم